ابوالغنایم محمد بن علی بن فارس واسطی هرثی، ملقب به نجم الدین. شاعر عرب. اشعار او بلطف و رقت معروف است و بیشتر در عشق و غزل می سروده و چون غالباً اندوهناک و حزین است در مجالس سماع صوفیه خوانده میشد و وعاظ به آن استشهاد میکردند. او با ابن تعاویذی معاصر است. ابن معلم در هرث، ده فرسخی واسط، مسقطالرأس خویش، به سال 592 ه. ق. درگذشته است. مولد او در سنۀ 501 بوده است
ابوالغنایم محمد بن علی بن فارس واسطی هرثی، ملقب به نجم الدین. شاعر عرب. اشعار او بلطف و رقت معروف است و بیشتر در عشق و غزل می سروده و چون غالباً اندوهناک و حزین است در مجالس سماع صوفیه خوانده میشد و وعاظ به آن استشهاد میکردند. او با ابن تعاویذی معاصر است. ابن معلم در هُرث، ده فرسخی واسط، مسقطالرأس خویش، به سال 592 هَ. ق. درگذشته است. مولد او در سنۀ 501 بوده است
ابوالقاسم علی بن حسن علوی. منجم و عالم ریاضی مشهور. گویند او از احفاد جعفر طیار است. در بغداد علم آموخت و سپس بخدمت عضدالدوله پیوست و نزد او حرمت و مکانتی بسزا یافت و عضدالدوله کارهای ملک با شور و مصلحت اندیشی ابن اعلم میراند. پس از عضدالدوله جانشین او صمصام الدوله چنانکه شایستی، رعایت مقام ابوالقاسم نکرد و او عزلت گزید و بتصنیف زیج و دیگر کتب خویش پرداخت. قفطی گوید زیج او تا زمان ما (568-646 ه. ق.) معوّل علیه است و شهرزوری تقویم کوکب مریخ زیج ابن اعلم را اصح تقاویم میشمرد و نزدیکتربتحقیق میداند. گویند وقتی از کثرت مطالعات و عمل، اختلالی در او راه یافته و در آن حال زیج خویش بدجله افکند و ارباب فن زیج متداول او را از مسوده ها و نسخ سقیم نقل کردند. و در سال 374 ه. ق. هنگام بازگشت از حج در منزل عسیله روز یکشنبه هشت محرم درگذشت
ابوالقاسم علی بن حسن علوی. منجم و عالم ریاضی مشهور. گویند او از احفاد جعفر طیار است. در بغداد علم آموخت و سپس بخدمت عضدالدوله پیوست و نزد او حرمت و مکانتی بسزا یافت و عضدالدوله کارهای ملک با شور و مصلحت اندیشی ابن اعلم میراند. پس از عضدالدوله جانشین او صمصام الدوله چنانکه شایستی، رعایت مقام ابوالقاسم نکرد و او عزلت گزید و بتصنیف زیج و دیگر کتب خویش پرداخت. قفطی گوید زیج او تا زمان ما (568-646 هَ. ق.) معوّل علیه است و شهرزوری تقویم کوکب مریخ زیج ابن اعلم را اصح تقاویم میشمرد و نزدیکتربتحقیق میداند. گویند وقتی از کثرت مطالعات و عمل، اختلالی در او راه یافته و در آن حال زیج خویش بدجله افکند و ارباب فن زیج متداول او را از مسوده ها و نسخ سقیم نقل کردند. و در سال 374 هَ. ق. هنگام بازگشت از حج در منزل عسیله روز یکشنبه هشت محرم درگذشت
محمد بن علی بن اعثم کوفی. مورخ عرب. وفات 214 ه. ق. کتابی در تاریخ خلفا نوشته و بفارسی ترجمه شده است. اصل عربی آن ظاهراً از میان رفته. و ترجمه ای از احمد یا محمد بن محمد منوفی هرویست
محمد بن علی بن اعثم کوفی. مورخ عرب. وفات 214 هَ. ق. کتابی در تاریخ خلفا نوشته و بفارسی ترجمه شده است. اصل عربی آن ظاهراً از میان رفته. و ترجمه ای از احمد یا محمد بن محمد منوفی هرویست
ابوبکر محمد بن الحسن بن مقسم بن یعقوب عطار. یکی از قراء مدینه السلام. عالم به لغت و شعر و از ثعلب و ابومسلم گچی سماع داشته. وفات او به سال 362 هجری قمری است. از اوست: کتاب الانوار در علم قرآن. کتاب المدخل الی علم الشعر. کتاب احتجاج القرأات. کتاب فی النحو. کتاب المقصور و الممدود. کتاب المذکر و المؤنث. کتاب مجالس ثعلب. (از ابن الندیم). و برای نام سایر کتب او رجوع به فهرست ابن الندیم و روضات شود. و صاحب روضات گوید او از ابی مسلم کجی و ثعلب روایت دارد و مولداو به سال 265 و وفات وی در 355 هجری قمری بوده است
ابوبکر محمد بن الحسن بن مقسم بن یعقوب عطار. یکی از قراء مدینه السلام. عالم به لغت و شعر و از ثعلب و ابومسلم گچی سماع داشته. وفات او به سال 362 هجری قمری است. از اوست: کتاب الانوار در علم قرآن. کتاب المدخل الی علم الشعر. کتاب احتجاج القرأات. کتاب فی النحو. کتاب المقصور و الممدود. کتاب المذکر و المؤنث. کتاب مجالس ثعلب. (از ابن الندیم). و برای نام سایر کتب او رجوع به فهرست ابن الندیم و روضات شود. و صاحب روضات گوید او از ابی مسلم کجی و ثعلب روایت دارد و مولداو به سال 265 و وفات وی در 355 هجری قمری بوده است
زین الدین ابوالحسن یحیی بن عبدالمعطی بن عبدالنور الزواوی مغربی حنفی. یکی از ائمۀ نحو و لغت. مولد او به سال 564 ه. ق. وی نحو و فقه به الجزائر نزد ابوموسی جزولی فراگرفت و سپس بمشرق شد و زمانی دراز در دمشق ببود و بدانجا نخست شاگردی ابن عساکر کرد. پس از آن بتدریس نحو پرداخت و خلقی کثیر بر وی گرد آمدند واز علم او فائده ها گرفتند و تصنیفات مفیده کرد تا آنگاه که ملک کامل او را بهجرت مصر ترغیب کرد و او به مصر شد و در جامع عتیق بتعلیم ادب پرداخت و در آنجاراتبه و وظیفۀ مقرر داشت و تا آخر عمر یعنی سلخ ذی القعده 628 همین شغل ورزید. قبر او نزدیک تربت امام شافعی بقاهره است. و زواوی نسبت به زواوه نام قبیله ای بزرگ است در ظاهر بجایه از اعمال افریقیه. او راست: الدرهالالفیّه که ابن مالک بدو تفضیل سبق میدهد و الفصول الخمسین نیز در نحو و البدیع فی صناعهالشعر
زین الدین ابوالحسن یحیی بن عبدالمعطی بن عبدالنور الزواوی مغربی حنفی. یکی از ائمۀ نحو و لغت. مولد او به سال 564 هَ. ق. وی نحو و فقه به الجزائر نزد ابوموسی جزولی فراگرفت و سپس بمشرق شد و زمانی دراز در دمشق ببود و بدانجا نخست شاگردی ابن عساکر کرد. پس از آن بتدریس نحو پرداخت و خلقی کثیر بر وی گرد آمدند واز علم او فائده ها گرفتند و تصنیفات مفیده کرد تا آنگاه که ملک کامل او را بهجرت مصر ترغیب کرد و او به مصر شد و در جامع عتیق بتعلیم ادب پرداخت و در آنجاراتبه و وظیفۀ مقرر داشت و تا آخر عمر یعنی سلخ ذی القعده 628 همین شغل ورزید. قبر او نزدیک تربت امام شافعی بقاهره است. و زواوی نسبت به زواوه نام قبیله ای بزرگ است در ظاهر بجایه از اعمال افریقیه. او راست: الدرهالالفیّه که ابن مالک بدو تفضیل سبق میدهد و الفصول الخمسین نیز در نحو و البدیع فی صناعهالشعر
ابوعبدالله شریف محمد بن محمد بن احمد ملیتی تلمسانی. در اوائل قرن یازدهم هجری در تلمسان میزیست. او راست: البستان فی ذکر الاولیاء و العلماء بتلمسان در شرح حال 178 تن از بزرگان آن دیار و در سال 1011 ه. ق. از تصنیف آن فراغت یافته است و آن مرتب بحروف است و در سال 1019 در تلمسان به طبع رسیده و نیز به زبان فرانسه ترجمه و به سال 1910 میلادی طبع شده است
ابوعبدالله شریف محمد بن محمد بن احمد ملیتی تلمسانی. در اوائل قرن یازدهم هجری در تلمسان میزیست. او راست: البستان فی ذکر الاولیاء و العلماء بتلمسان در شرح حال 178 تن از بزرگان آن دیار و در سال 1011 هَ. ق. از تصنیف آن فراغت یافته است و آن مرتب بحروف است و در سال 1019 در تلمسان به طبع رسیده و نیز به زبان فرانسه ترجمه و به سال 1910 میلادی طبع شده است
بدرالدین محمد بن محمد بن مالک. ادیب نحوی، فرزند ابن مالک صاحب الفیه. او علاوه بر ادب در فقه و اصول نیز دست داشت. و علوم ادبیه را درشام نزد پدر آموخت و پس از نقار و کدورتی میان پسر و پدر به بعلبک رفت و بتدریس اشتغال ورزید و پس از مرگ ابن مالک مردم دمشق او را بخواندند و کار پدر بدوتفویض کردند. او الفیه و بعض کتب دیگر ابن مالک را شرح کرده است. وفات وی به سال 686 هجری قمری بوده است
بدرالدین محمد بن محمد بن مالک. ادیب نحوی، فرزند ابن مالک صاحب الفیه. او علاوه بر ادب در فقه و اصول نیز دست داشت. و علوم ادبیه را درشام نزد پدر آموخت و پس از نقار و کدورتی میان پسر و پدر به بعلبک رفت و بتدریس اشتغال ورزید و پس از مرگ ابن مالک مردم دمشق او را بخواندند و کار پدر بدوتفویض کردند. او الفیه و بعض کتب دیگر ابن مالک را شرح کرده است. وفات وی به سال 686 هجری قمری بوده است
کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی. یکی از فضلای علما و متکلمین ماهر. وفات او به سال 679 هجری قمری ابن طاوس سید عبدالکریم بن احمد و نیز مفیدالدین بن جهم از او روایت کنند. و خواجۀ طوسی علیه الرحمه او را به تبحر در حکمت و کلام می ستاید و شریف جرجانی بجلالت قدر او معترف است و صدرالدین محمد شیرازی حکیم مشهور در حاشیۀ تجرید از او بسیار نقل کند وشرح نهج البلاغه که در چند مجلد به نام خواجه عطاملک جوینی کرده است از تبرز او در تمام فنون اسلامی و ادبی و حکمی و اسرار عرفانی حکایت می کند. او در بادی عمردر بحرین بود و منزوی و معتزل میزیست تا آنگاه که علمای حله و عراق در نامه ای که بدو نوشتند از اعتزال و انزوای او گله کردند و او در جواب این نامه سفری به عراق و پس از زیارت عتبات ائمۀ معصومین علمای عراق را دیدار کرد. علاوه بر شرح نهج البلاغۀ سابق الذکر که به نام شرح کبیر معروف است دو شرح دیگر یکی متوسط و دیگری صغیر دارد. و کتاب اشارات تألیف استاد خویش علی بن سلیمان بحرانی را نیز شرح کرده است. و کتاب دیگر او قواعد المرام در علم کلام است که در 676 بپایان رسانیده و کتاب معراج سماوی و رساله ای در وحی و الهام و کتابی به نام البحر الخضم و شرح الماءه کلمه و کتاب النجاه فی القیامه فی تحقیق الامامه و کتاب استقصاء النظر فی امامه الائمه الاثنی عشر. قبر او در بلاد بحرین در قریه ای موسوم به حلتا یکی از قراء ثلاثۀ ماحوز است. و بعضی مدفن او را در نواحی عراق گفته اند
کمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی. یکی از فضلای علما و متکلمین ماهر. وفات او به سال 679 هجری قمری ابن طاوس سید عبدالکریم بن احمد و نیز مفیدالدین بن جهم از او روایت کنند. و خواجۀ طوسی علیه الرحمه او را به تبحر در حکمت و کلام می ستاید و شریف جرجانی بجلالت قدر او معترف است و صدرالدین محمد شیرازی حکیم مشهور در حاشیۀ تجرید از او بسیار نقل کند وشرح نهج البلاغه که در چند مجلد به نام خواجه عطاملک جوینی کرده است از تبرز او در تمام فنون اسلامی و ادبی و حکمی و اسرار عرفانی حکایت می کند. او در بادی عمردر بحرین بود و منزوی و معتزل میزیست تا آنگاه که علمای حله و عراق در نامه ای که بدو نوشتند از اعتزال و انزوای او گله کردند و او در جواب این نامه سفری به عراق و پس از زیارت عتبات ائمۀ معصومین علمای عراق را دیدار کرد. علاوه بر شرح نهج البلاغۀ سابق الذکر که به نام شرح کبیر معروف است دو شرح دیگر یکی متوسط و دیگری صغیر دارد. و کتاب اشارات تألیف استاد خویش علی بن سلیمان بحرانی را نیز شرح کرده است. و کتاب دیگر او قواعد المرام در علم کلام است که در 676 بپایان رسانیده و کتاب معراج سماوی و رساله ای در وحی و الهام و کتابی به نام البحر الخضم و شرح الماءه کلمه و کتاب النجاه فی القیامه فی تحقیق الامامه و کتاب استقصاء النظر فی امامه الائمه الاثنی عشر. قبر او در بلاد بحرین در قریه ای موسوم به حلتا یکی از قراء ثلاثۀ ماحوز است. و بعضی مدفن او را در نواحی عراق گفته اند
عبدالرحمن بن ملجم مرادی حمیری تجوبی. او از خوارج و متعصب در طریقت خویش بود. و با برک بن عبدالله تمیحی و عمرو بن بکر سعدی در خانه کعبه سوگند یاد کردند که در روزی معین امیرالمؤمنین علی علیه السلام و معاویه بن ابی سفیان و عمرو بن العاص را بقتل رسانند و بگمان خویش از آن رفع اختلاف مسلمانان میخواستند عبدالرحمن در نوزدهم رمضان سال چهل از هجرت هنگام نماز صبح بمقصودخویش نائل آمد و آن دو بر معاویه و عمرو دست نیافتند. پس از وفات امیرالمؤمنین علی علیه السلام وی را بقصاص بکشتند و او را مسلمانان لقب اشقی الاشقیا دهند
عبدالرحمن بن ملجم مرادی حمیری تجوبی. او از خوارج و متعصب در طریقت خویش بود. و با برک بن عبدالله تمیحی و عمرو بن بکر سعدی در خانه کعبه سوگند یاد کردند که در روزی معین امیرالمؤمنین علی علیه السلام و معاویه بن ابی سفیان و عمرو بن العاص را بقتل رسانند و بگمان خویش از آن رفع اختلاف مسلمانان میخواستند عبدالرحمن در نوزدهم رمضان سال چهل از هجرت هنگام نماز صبح بمقصودخویش نائل آمد و آن دو بر معاویه و عمرو دست نیافتند. پس از وفات امیرالمؤمنین علی علیه السلام وی را بقصاص بکشتند و او را مسلمانان لقب اشقی الاشقیا دهند
پسرعمو. (محمود بن عمر ربنجنی). پسرعم. عموزاده. عم زاده. پسر نیای پدری. (مهذب الاسماء). - ابن عم ّ کلاله، پسر نیای دور. (مهذب الاسماء). - ابن عم ّ لح، پسر نیای نزدیک. (مهذب الاسماء)
پسرعمو. (محمود بن عمر ربنجنی). پسرعم. عموزاده. عم زاده. پسر نیای پدری. (مهذب الاسماء). - ابن عم ّ کلاله، پسر نیای دور. (مهذب الاسماء). - ابن عم ّ لَح، پسر نیای نزدیک. (مهذب الاسماء)